قایقهای تندرو، علیهِ بزرگترین اسکورت دریایی تاریخ
پس از فتح خرمشهر در سال ۱۳۶۱، ایران تا سه سال نتوانسته بود در جبهههای جنگ، پیروزی قاطعانهای به دست بیاورد. با پیروزی در عملیات والفجر ۸ و عبور از اروند در بهمن ۶۴، ایران با فتح شهر استراتژیک فاو، توانست در خط پیروزی قرار بگیرد و رژیم صدام را تحت فشار قرار دهد.

درگیریهای سال ۶۵ در جبهههای جنگ، صدام را به این نتیجه رسانده بود که راهِ جلوگیری از سقوط رژیمش، نه از مسیر جبهههای جنگ، که از مسیر فشار بر مردم ایران میگذرد. بر همین اساس، عملیاتهای وحشیانه و بیسابقهی هوایی علیه مردم در شهرها و همچنین اهداف استراتژیک نفتی ایران از سوی عراق آغاز شد.

۲۱ مرداد ۱۳۶۵، هواپیماهای عراقی، اولین حملهی موفقیتآمیز خود را در پایانهی نفتی جزیرهی سیری در ۲۴۰ کیلومتری شمال تنگه هرمز اجرا کردند. عراق با این حمله علاوه بر فشار اقتصادی به ایران، این پیام را اعلام کرد که هیچ یک از اهداف نفتی و استراتژیک ایران، دور از دسترس عملیات عراق نیست…

زمستان ۶۵، رژیم عراق و همچنین قدرتهای جهان، سقوط شهر استراتژیک بصره توسط ایران را محتمل میدانستند. آمریکا برای جلوگیری از چنین اتفاقی، ناو هواپیمابر جاناف کندی را به خلیجفارس فرستاد تا در صورت سقوط بصره با ایران بجنگد. این البته تنها نمایش قدرت آمریکا و دیگر قدرتهای جهان در خلیجفارس نبود…
عراق هم که در خلیج فارس، پشت خود را به قدرتهای نظامی دنیا گرم میدید، حمله به نفتکشها و تأسیسات نفتی ایران را ادامه داد. با ورود ابرقدرتها به خلیجفارس، جنگ وارد مرحلهی جدیدی شده بود. ایران که اقتصاد متکی به نفتش، با این تحرکاتت آسیب جدی دیده بود، اعلام کرد اگر خلیج فارس برای ما امن نباشد، برای هیج کس امن نخواهد بود.
این یعنی ایران، رو در روی آمریکا و شوروی قرار میگرفت؛ ابرقدرتهایی که هشدار داده بودند، اجازه نمیدهند امنیت کشتیرانی در خلیج فارس به خطر بیفتد.
تهدیدهای ایران، عراق و عربستان، دو متحد عراق در منطقه خلیج فارس را هم ترسانده بود. کویت که باور نداشت توان مواجهه با تهدیدهای ایران را داشته باشد، یکم دیماه ۶۵، رسماً از آمریکا خواست تا کشتیهای کویتی در خلیجفارس را پرچمگذاری کنند و تحت حمایت خودشان دربیاورند.
تحلیل آمریکاییها این بود که تاکنون ایران در جنگ، به کشتیهای حامل پرچمهای قدرتهای بزرگ حمله نکرده و پس از این هم حمله نخواهد کرد؛ اصلاً نیروی دریایی و هوایی ایران ضعیفتر از آن است که مقابل نیروی دریایی آمریکا قد علم کند. قرار شد نتیجه نهایی را کنگره آمریکا اعلام کند.
ایران به درخواست کویتیها از آمریکا معترض شد. هاشمی رفسنجانی هم به وزیرخارجه عمان گفته بود:
از آن جا که عراق برای حمله به کشتیها در خلیجفارس، از آسمان کویت استفاده میکند، ما نمیتوانیم قرار دادن امکانات توسط کویت را نادیده بگیریم.
۱۸ اردیبهشت ۶۶، حمله نیروی دریایی سپاه به یک کشتی شوروی، خبرساز شد. اگرچه این اقدام ظاهراً بدون اطلاع و هماهنگی با دولت انجام شده بود و مسئولین را شوکه کرد، در فضای رسانهای دنیا این حمله به عنوان شهامت و قدرت ایران تعبیر شد.

اولین قدم حضور ابرقدرتها به نفع ایران تمام شد. از طرف دیگر هم عراق حمله به تأسیسات نفتی ایران را ادامه میداد و پالایشگاههای اصفهان و تبریز را در روز ۲۳ اردیبهشت ۶۶ زد.
۲۶ اردیبهشت، نفتکش شوروی که در اجاره کویت بود، به مین برخورد کرد و روابط ایران و شوروی تیرهتر شد. این اتفاق آنطور که باید بازتاب داده نشد؛ چراکه سرعت حوادث آنقدر بالا بود که حوادث بعدی فوراً سر میرسیدند. فردای این اتفاق، جنگنده عراقی، ناوِ جنگی یواساستارک آمریکا را به اشتباه زد که ۳۷ آمریکایی کشته شدند… ناو آمریکا برای بررسی مسیر اسکورت نفتکشها به به خلیج فارس آمده بود و به این ترتیب، اولین حضور دیگر ابرقدرت نظامی در خلیجفارس هم، بدون اینکه ایران دخالتی داشته باشد، با بحران همراه شد.

طرح اسکورت نفتکشهای کویتی توسط آمریکا که پیشتر گفته شد، در کنگره آمریکا تصویب شد. اسکورت نفتکشها بدون پاسخ ایران، نشانه ضعف ایران بود. ایران در پی راهی بود هر طور شده ضرب شستی به آمریکاییها نشان دهد. آمریکاییهایی که با گذاشتن اسم «اراده جدی» روی عملیاتشان، مصمم بودند توان نظامی ایران را تحقیر کنند.
۲۹ تیر ۱۳۶۶ ، پرچم آمریکا بر روی اولین نفتکش کویتی نصب شد. اولین ناوگان آمریکا در ۳۱ تیر ۶۶ به حرکت درآمد. چهار کشتی جنگی در این ناوگان بود. کشتیهای پرچمگذاری شده، سوپر نفتکش ۴۱۴۲۶۶ تنی بریجتون که ظرفیت بیش از ۳ میلیون بشکه نفت را داشت، و نفتکش ۳۸۲۳۳ تی گاز پرنس بود.
بریجتون همان نفتکش کویتی الرخاء بود که نامش را تغییر داده بود تا توسط آمریکا پرچمگذاری شود. ناوهای جنگی آمریکاییِ کید، فوکس، کروملین، وُردن و کلاکرینگ، بریجتون را اسکورت میکردند. شبکههای خبری گزارشهای لحظهای از عملیات را پوشش میدادند. شبکهی خبری CNN، به صورت پیوسته، تصاویر زنده از عرشه بریجتون را به جهان مخابره میکرد.

همه چیز به نفع آمریکایی پیش میرفت که آمده بود تا نشان دهد آمریکا عراق نیست که شبانه و در خفا عملیات کند؛ بلکه در روز روشن و با اطلاع قبلی اقتدار خود را به رخ ایران میکشد. تنها نگرانی آمریکاییها، حملهی موشکی ایرانیها در اطراف تنگه هرمز بود. کاروان که بدون حادثه از تنگه عبور کرد، آمریکاییها کار را تمامشده دانستند. اما…
سحرگاه ۲ مرداد ۱۳۶۶، در تاریکی شب، چند جوان بوشهری به فرماندهی نادر مهدوی، در مسیر کاروان آمریکایی مین ریختند. تعداد رزمندگان ایرانی زیر ۲۰ نفر بود. جوانانی که در هوای گرم مردادماه، بیش از ۸۰ مایل دریایی را باید طی میکردند تا مأموریت خود را به سرانجام برسانند. دریا تلاطم داشت و برای اینکه مینها را کنترل کنند، مجبور بودند بدن خود را بین مینها حائل کنند.

ساعت ۶:۳۰ صبح ۲ مرداد، در فاصله ۱۳ مایلی غرب جزیره فارسی، سوپرنفتکش بریجتون با مینهای ایرانی برخورد کرد. حفرهای به اندازه ۴۳ مترمربع، بدنه نفتکش را شکافت.
فرماندهی نفتکش بریجتون، با بیسیم به ناوشکنهای آمریکایی حادثه را اعلام کرد. ناوهای آمریکایی که خیال میکردند حمله از جانب هوا و موشکی بوده، تغییر آرایش دادند و خود را به طرف دیگر نفتکش که به سمت ساحل عربستان بود رساندند تا مورد اصابت قرار نگیرند. ناوشکنهای آمریکایی، با همهی ادعایشان، از بریجتونی به جای سپر استفاده کردند که خودشان قرار بود از آن محافظت کنند!

خبرها به سرعت مخابره شد. نادر مهدوی و همرزمانش با چند شناور و مین دریایی و تجهیزاتی که مقایسهاش با ناوشکنهای آمریکایی به شوخی میماند، ارتش آمریکا را به زانو درآورده بودند.
زمزمهی دائم شهید نادر مهدوی، ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى بود…
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه